ما و ثمره ی عشقمون

مینویسم از عشق های زندگی ام *

پدرانه 1

اینکه بابایی خیلی پیگیر بیمارستانه اینکه جای خوب باشه تخصصی باشه دکتراشو ماماهاش خوب باشن اینکه امروز در کنار کارای دیگش برای بار دوم بره بیمارستان و ازشون پرس و جو کنه درحدی که خانوم دکتره بگه وای چقد حساسی همه چیو میپرسی ببین تو خونه با خانومش سر اینکه چی بخوره چی نخوره چقد حساسه 😊😄

دقیقا هم همینطوره بابایی روزهای اول ماه های اول خیلی بم سخت میگرفت که اینو بخور اینو نخور فقط و فقط برای اینکه دوس داره یه دخمر سالمو خوشمل داشه باشه اره مامانی 😊 وگرنه اگه به عهده ی من بود تو یه دخمر شاید به شکل پیتزا و ساندویچو پفکی چیزی میشدی 😆

قشنگم اینو بدون که چقدر بابایی من و تورو دوس داره و رو همه چیز برای اینکه در سلامتو ارامش باشیم حساسه 😊😘

پس بابایی عاشقتیم همیشه هوامونو داشه باش ماچ به دستای مهربونت 💋❤ 


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan