ما و ثمره ی عشقمون

مینویسم از عشق های زندگی ام *

پدرانه3

اقای پدر خیلی دلش میخواست که نی نی شو ببینه برای همین اینسری که رفتم دکتر همراهم اومد داخل تا گل دخمرشو تو سونو ببینه 

اما دخمر کوشولوی ما خودشو خیلی جمع کرده بود و جز قلبو ستون فقراتو یکم از پاهای کوچولوش چیزی ندیدیم و البته بگم که بابایی همشونو خوب میدیدو تایید میکرد و بعد هم صدای قلب رو شنیدیم که خیلی خیلی تند میزد 😍 وقتی اومدیم خونه ازش پرسیدم صدای قلبشو شنیدی چه حسی داشت که گفت یه حس خیلی فوقالعاده 😍😢

+ آرزومونه که زودی بیای تو بغلمون و شبارو باهم صبح کنیم جیگرگوشم 👪

چ عکس زننده ای گوشه وبلاگتونه

انشالله بچتون سالم بدنیا بیاد .
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan