ما و ثمره ی عشقمون

مینویسم از عشق های زندگی ام *

دو ماهگیت

عزیزدل مامان نفس بابا دوماهت شد به سرعت برقو باد 😍😏 خیلی زود بزرگ شدی اینو وقتی فهمیدم که تو حرفام میگم جانان که کوچولو بود اینکارو میکرد اونکارو میکرد به خودم میام میبینم اوه تو اونقدر بزرگ شدی که یه سری کارات واسم قدیمی شده الهی قربونت بشم که انقدر جیگری انقدر مهربونی انقدر شبرینی که همه دوست دارن و دلشون واست میره 💖
از کارای دوماهگیت بخوام بگم :
صبحا که حالت خوب باشه سرحال باشی وقتی بت میگم سلام صبح بخیر کلی واسم میخندی 😍🤗 منم میشم سر تا پا ذوق😍
صدای منو باباتو میشناسی عکس العمل نشون میدی 
سرتو تو خواب حرکت میدی و چپو راست میکنی
در مقابل صداها و اشیا هم سرتو حرکت میدی 
یه وقتایی به صداهایی هم میگی مثل آ اووو ایو 😄😍
خوابت کم شده تا ۳شب هم‌گاهی بیداری😣
دوس داری باهات حرف بزنیم بازی کنیم تا خسته شی
نگاهات به عروسکات عمیق شده و از صدای جغجغت تعجب میکنی و گوش میدی بش 
گاهی شبا دلدر میگیری و ی جوری جیغ میزنی گریه میکنی ک خودمم گریم میگیره 
شیر خوردنات هم زیاد شده ماشالله 
خلاصه خانومی شدی واس خودت 😚 
این روزو شبا محتاج خوابم خیلی سخته بچه داری خیلی اما خیلی هم  لذت بخشه یعنی کل خستگیا بدن دردات با لبخندش رفع میشه و حالت خوووب 😊
فردا باید واکسن دوماهگیتو بزنیم ایشالله که اذیت نشی چون مامان طاقت درد کشیدناتو نداره اصن همه دردات به جونم 🙁💋❤
دوست دارم یکی یدونه ی من 
یه تشکر هم بکنم از عشق خودم که همه جوره کنارمه و کمک دستمه خیلی خیلی خیلی آقایی مرسی که انقدر هوای منو بچتو داری 😚☺
و در اخر هم شکرت پروردگار من 😌💞

پدرانه۴


 منو دختری عاشقتیم 👪😍😙

یک ماهگیت

ی روز مونده بود به ی ماهگیت رفتیم خونه خودمون پدر جون یعنی پدر بابایی

واست گوسفند قربونی‌کرد بردیمت تو حیاط توو بغلم بودی زیر پامون گوسفندو سر بردینو از روش رد شدیم اسپندم دود کردن واسمون 😍😎

دو سه روزی خونه بودیم خونه رو بهت نشون دادم اتاقتو نشون دادم توی تختت خوابوندمت 

آخ که چقدر به اتاقت میومدی تو عروسک من 😍اصن اون اتاق تورو کم داشت تا تکمیل بشه 😊😍 الهی فدای خوابیدنت بشم من فرشته پاکو معصوم من 


  

ماشاالله 😍

لاحول ولا قوه الا بالله😍

البته دوباره اومدیم خونه ی مادر جون تا چهل روزت بشه و حمومت کنیم و بعد برگردیم خونه خودمون 🤗 و زندگی سه نفرمون بطور رسمی شروع کنیم😊😚

به امید خدای مهربون 😍

تولدت مبارک دخملم

تولدت مبارک جانانم 
تو 5بهمن ساعت ده دیقه به ده صبح بدنیا اومدی وقتی صدای گریه اتو شنیدم بغضم گرفتو گفتم جوووونم 
بعد چند دیقه اوردنت کنار صورتم بوسیدمتو گفتم واییی چقدر خوشگلی تو  😊😅
گفتن 3700 وزنته 
قدتم 52 سانت 
الهی من فدای قدوبالات بشم 😍 
خیلی حسو حال خوبی بود وقتی کل اتاق عمل ازت تعریف میکردن که چه بچه ی قشنگیه چه مژه های بلندی داره چه نازه 😊
خداروشکر خدارو هزارمرتبه شکر واسه اینکه زایمان راحتی داشتم واسه اینکه تو رو بهم داد واسه اینکه تو سالمی تو خوشگلی هزاربار شکر 
تو کپی مامانی میدونی ؟ همه همه گفتن که فقط کپی مامانشه و من چقدر کیف میکنم از این شباهت از این لطف خدا 😊 اصن حال میده ادم یه کپی از خودش داشته باشه 
:)))

و اینکه امروز تولدمه بابایی کیک و فشفشه خریده بودو سوپرایزم کرد و قشنگترین هدیه تولدم وجود توعه دخمله نازم 
آرزوم داشتن تو و بابایی  سالیان سال کنار خودمه در اوج عشق و ارامش :)
عاشقتونم من 










اخرین روز از بارداری من

هاااااااه اول بگم خدایا شکرت واقعا شکرت 😌😍

روز اولی که بی بی چک مثبت شدو یادم میاد که از ذوق دستو پام میلرزید 

قیافه همسری یادم میاد وقتی از سرکار اومد بغلم کردو چهرش غرق از خندهو شادی بود

روزایی که فکرم همش از دست دادن تو بود اینکه ضعیفم اینکه ضعیفی و نمیمونی برام ولی توکلم فقط بخدا بود گفتم اگر خدا بعد این چندماه انتظار نمیخواست نعمتشو بهم بده پس نمیداد حالا که داده خودش تا اخرش همرامه و بهم قدرت نگه داریشو میده که امروز همون روز اخریه که بش فکر میکردم و امید داشتم ❤

اره 😊 امروز اخرین روزیه که تو رو تو دلم دارم 39 هفته !!کم نیستا..... 39هفتس هرجا هستم تو باهامی مثه خدا ... تو روح منی تو جسم منی 

چجوری دلتنگ این روزا نشم روزایی که باهرلگدت ذوق کنم روزایی که با تکون خوردنای زیادت هعی غر غر کنم که ووووی کشتی تو منو آرومتر بچه جان روزایی که شکممو چک کنم واسه دیدن ترک های جدید روزایی که بابایی دست بکشه به شکمم و نازت بده باهات حرف بزنه حتی قورتت بده 😋 اره از الان دلم تنگ شده واسه نه ماه بارداری شیرین😊

ولی ولی شوق دیدنت بوییدنت بغل کردنو ناز دادنت می ارزه به همه ی همه ی این نه ماه 

فردا تموم میشه این نه ماه انتظار 

فردا زندگی قشنگ میشه 

اصن فردا زندگی شروع میشه برای من و عشقم

یه زندگی عاشقونه که بوس بوسیاش زیاده 🙈😘 یه زندگی که روی تخت دونفرش سه نفر میخوابن با رضایت کامل 😄یه رندگی که توش دستو پاهای کوچولوهو بلوری بچشون همه عشقشونه 

یه زندگی صورتی به رنگ تو به رنگ جانان 😍 

هاخ جانانم عمرم نفسم روحو روانم 

اشکام سرازیره از شوق دیدنت از شوق داشتنت 😢

از خدا میخوام تورو صحیحو سلامت بزاره تو آغوشم تا ببوسمت از بس که خوشگلی از بس که شیرینی مثه عسل و مربا 

و بگم خدایااااااا شکرت بخاطر این معجزه ات برای من 

بخاطر این هدیه ی قشنگ تولدم که هفت روز جلوتر بهم میدیش که هدیه از این قشنگترو دلبرتر کسی به کسی نداده 😊

در آخر هم میگم شکرت خدای من شکرت مهربانا پروردگارا 🙏😢❤

خودمو بچمو میسپارم به تو مثل همون روزای اول 😊❤



یک هفته مونده به دیدنت

مامانی قربون اون لگدزدنات بشم

 این روزا اخرین روزاییه که تورو تو دلم دارم دلم تنگ میشه که دیگه قرار نیس تو شکمم باشی چسبیده به خودم باشی هرجا میرم توهم باشیو تکون بخوریو اعلام حضور کنی :))

از یه طرفم دوس دارم زودی بیای بغلت کنم 

بوت کنم 

نازت کنم 

تازشم به کسی نمیدمت اصن 

تو واس خودمی من بهت وابسته ام 😔

دکتر گفته 5بهمن بریم واس عمل روز تولد مامانبزرگت😊 این روز با اومدن تو قشنگ تر میشه مادرمو دخترم متولد ی روز از ماهن چی از این باحالتر 😊😄

واس مامانی دعا کن که بعد عمل حالش خوب باشه دردش کم باشه خدا بهش کمک کنه 😌😢 تو واس مامی دعا کن که دعات میگیره فرشته ی من 😍😘

+عاشقتم جانانم

+شکرت پروردگارم 

1دی

خانم دکتر گفته که باید سزارین شم 

و تاریخ زایمانو زده 1بهمن 

امروز یک دی هستش و تا بدنیا اومدن جیگرگوشم فقط یماه مونده 

خداروشکر که تا به اینجاش به سلامتی گذشت خداجونم کمکم کن تا بتونم به سلامتی بچمو بغلم بگیرم 😢💕

+شکرت مهربانا 

اتاق قشنگت

بالاخره اتاقت رو تکمیل کردیم مامانی 

واااایی که فقط خودتو کم داریم 

تویی که تو اتاقت رو تخت نازت بخوابی برام بخندی بازی کنیم کی میرسه این روزها 😢

بابایی هم دیگه طاقت نداره بهت میگه که بسه بیا بیرون 😄

خلاصه روزهای انتظار به روزهای ما میگن 😌

25آذر 95

وقتی 31 هفتم بود

سلام :) چقد تنبل شدما نمینویسم 

اخه این روزا خیلی سرمون گرم بوده به دکترو سونوهو خریده وسایل عشق جانه مادرو

رفتم سونو فک میکردم 30 هفتم اما 31هفته و چند روزمه👻 یهو ترسم ورداشت که چقد کم مونده به اومدن فسقلی 😄 

قربونت بشم مامانی الان یک کیلو هفتصدو سیو شیش گرمی ماشالله 😊

خانم دکترم گفت همه چی خوبه قلبتم مثه یه کبوتر میزنه وتو مثه یه کبوتر سفیدی😍

کمتر از 8هفته دیگه بدنیا میای و این انتظار تموم میشه 😢 خیلی هم شلوخی میکنیا تو دلم همش لگد و ورجه وورجه بازی قلمبه ی من 😙😋

دیگه همه ی همه ی خریداتو انجام دادیم و منتظریم بیارنو بچینیم وااای روز ب روز اتاقت داره خوشملتر میشه فقط خود خوشملتو کم داره 😻 الانم ک دارم مینویسم داری وول میخوری تو دلم جانانم 😍😙 دیگه برم که بابایی میخواد واسمون انار دون کنه بخوریم 😍😎


عاشقانه های مادر دختری2

یک روز 

دختری خواهم داشت 

شبیه خودم 

با چشمهایی که 

همه دنیایش از پشتش دیده می شود 

خودم فدای صورت ماهش میشوم 

اما کاش روحش به پدرش برود 

و همیشه از پس هر زمین خوردنی بر خیزد 

مهربانی را یادش می دهم 

اعتماد را هم  اما یادش می دهم

همه دنیایش را با مادرش قسمت کند 

حتی خطاهایش را 

آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند

نمی گویم دخترم بترس از مردها 

می گویم بترس از گرگها 

مردها که گرگ نیستند 

پدرت 

فرشته ای است با قلبی عاشق 

که روزی روح تنهای مرا لمس کرد 

و خواست راه را 

تنها نروم 

روزی دختری خواهم داشت

شبیه خودم 

اما بسیار قوی تر 

بسیار بخشنده تر 

بسیار مهربان تر 

درست شبیه پدرش❤️

آبان 95 #هرزویل


Designed By Erfan Powered by Bayan