ما و ثمره ی عشقمون

مینویسم از عشق های زندگی ام *

وقتی گفتی‌ماما

۱۶ ابان بود از صبح که پاشدی هعی گفتی ماما مام 

منم‌هعی باهات‌تمرین‌کردم‌گفتم جااانم بگو مامان ماااامان تو هم میگفتی ماما ماما

اخ که چقدر لذت بخشه شنیدن اسمت از زبون جیگرگوشه ی نه ماهت کلا اون روزو رو ابرا سیر میکردم 😍😆 انقدر ذوق میکردم وقتی میگفتی که از خوشالی خودمو میزدم ودوتایی میخندیدیم به کارای من 😄😂

الهی فدای شکل نازت بشم فدای اون ۵تا دندون بالا و سه تا دندون پایینیت بشم 

چیکارت کنم که انقدر شیرینو نباتی جز اینکه روزی هزار بار میبوسمو فشارت میدم کار دیگه ای نمیشه کرد 🙁💘👅

دلم‌خواست ثبت‌کنم این روز قشنگو که صدام کردی ماما و منو یاد روزی انداختی که برای اولین بار حرکتت رو تو شکمم حس کردم چه حس غریبو دوسداشتنی ای بود دقیقا مثل ماما گفتنت 😊

+عاشقِ همیشگی تو ماما ریحان👄💕

+شکرت پروردگارم


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan