ما و ثمره ی عشقمون

مینویسم از عشق های زندگی ام *

وقتی 31 هفتم بود

سلام :) چقد تنبل شدما نمینویسم 

اخه این روزا خیلی سرمون گرم بوده به دکترو سونوهو خریده وسایل عشق جانه مادرو

رفتم سونو فک میکردم 30 هفتم اما 31هفته و چند روزمه👻 یهو ترسم ورداشت که چقد کم مونده به اومدن فسقلی 😄 

قربونت بشم مامانی الان یک کیلو هفتصدو سیو شیش گرمی ماشالله 😊

خانم دکترم گفت همه چی خوبه قلبتم مثه یه کبوتر میزنه وتو مثه یه کبوتر سفیدی😍

کمتر از 8هفته دیگه بدنیا میای و این انتظار تموم میشه 😢 خیلی هم شلوخی میکنیا تو دلم همش لگد و ورجه وورجه بازی قلمبه ی من 😙😋

دیگه همه ی همه ی خریداتو انجام دادیم و منتظریم بیارنو بچینیم وااای روز ب روز اتاقت داره خوشملتر میشه فقط خود خوشملتو کم داره 😻 الانم ک دارم مینویسم داری وول میخوری تو دلم جانانم 😍😙 دیگه برم که بابایی میخواد واسمون انار دون کنه بخوریم 😍😎


جدیدترین مطالب سلامت و تندرستی 
پنجشنبه ۳۰ دی ۹۵ , ۲۰:۳۱ مَــل مَــلیِ آقـا مجیـد :)
وای اون انار چقدر چسبیده به سه تایی تون P:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan